ایدهپردازی در تبلیغات یا بداههپردازی؟ مسأله این است!
اگر در صنعت تبلیغات مشغول هستید، با هر سمتی که داشته باشید، به هر روی، نیاز به ایدهپردازی دارید، چه گرافیست باشید، چه موزیسین، چه نویسنده و تصویربردار و عکاس و … در همه اینها نیاز به ایدهپردازی نو و خلاقانه دارید. آن چیزی که مهم است، این است که چطور به این ایدهپردازی خلاقانه برسیم؟
بهتر است همین ابتدا ذکر کنیم که ایدهپردازی ، امری آموزشی نیست و نمیتوان با آموزش یک سری تکنیک ها؛ به افراد مختلف، ایدهپردازی آموخت. بخش اعظم ایدهپردازی غریزی و اصطلاحاً جوشیدنی است. افراد خلاق آموزش خلاقیت ندیدهاند، آنها به ذات، خلاقند. البته یک سری نکات هستند که میتوانند به قوه ایدهپردازی کمک کنند اما به هر حال، هر فردی در زمینهای خلاقیت دارد و آموزش و تلاش بیش از حد در زمینهای که استعدادی در آن نداریم، احتمالا شاهد تلف شدن زمان، انرژی و سرمایه خود باشیم.
ایدهپردازی و پرسش اساسی خلاقیت؛
پس روی صحبتم با کسانی است که اهل ایدهپردازی هستند و به نحوی با حرفه خاصی به این کار میپردازند. حتما تا به حال متوجه شدهاید که با فکر کردن و فشار آوردن به ذهن خود نمیتوانید مطلب جدیدی بیافرینید. اگر دقت کرده باشید، متوجه میشوید که اکثرا ایدهپردازی در فضاهای عجیب و موقعیتهای غریبی که اساساً دور از ذهن مینمایند، بروز پیدا میکنند.
مثلا ممکن است چند روز پس از اینکه سفارش تولید محتوایی خاص را به عهده گرفتهاید؛ در منزل، هنگامی که مشغول شام خوردن هستید، بدون اینکه حتی به موضوع کاری خود فکر کرده باشید، ناگهان ایدهای در ذهنتان جرقه بزند. پس نکته اساسی اینست که برای ایده پردازی هرگز به ذهن خود فشار نیاورید و سعی نکنید با فکر کردنِ سخت و مداوم به نتیجه برسید. معمولا نتیجه چنین عملی معکوس خواهد بود و به شکلی حتی میتواند ذهن شما را از موضوع مورد نظر منحرف کند. مطمئناً برایتان پیش آمده که در چنین مواقعی، زمانی که به شدت مشغول فکر کردن هستید، مرتبا ذهنتان سراغ مسائل دیگری می رود و مرتبا دچار پرش ذهنی میشوید و عملا به هر چیزی فکر میکنید، جز آنچه که باید به آن فکر کنید.
ایدهپردازی از هریپاتر تا دنیای تبلیغات؛
حتما اطلاع دارید که ایدهپردازی برای مجموعه داستانهای هری پاتر برای رولینگ، به طور کاملا اتفاق ، هنگامی که سوار قطار بوده رخ داده است. رولینگ به فکر این میافتد که امکان دارد پسرک جادوگری سوار قطار باشد. رولینگ در اتاقِ دربسته و در تقلا برای کشف ایدهای نو به این مهم نائل نشده است!
یا تالکین، ایده خود برای خلق دنیای سرزمین میانه و شاهکارهای هابیت و ارباب حلقهها را از جملهای که ناگهان به ذهنش خطور کرده بود، گرفته است. روزی تالکین در حیاط دانشگاه آکسفورد روی زمین نشسته بوده و برگی را از روی زمین برمیدارد و با خودکار خودش، روی آن جمله ای تقریبا بی معنا مینویسد. بعدها در نامهنگاری های خود با آشنایانش، اذعان میکند که هنگام نوشتن این جمله هیچ دلیل و منطقی پشت عملش نبوده است و اساساً نمیدانسته که برای چه چنین جملهای نوشته و هیچ قصدی هم از نوشتن داستان برای آن نداشته است، تا اینکه چند سال بعد، برای همین یک جمله، شاهکاری را خلق میکند. همان جمله تبدیل میشود به جمله آغازین کتاب هابیت و سرآغازی بر نوشتنِ ارباب حلقهها و دیگر کتابهایی که برای این داستان نوشته است. آن جمله معروف این بود:
.In a hole in the ground, there lived a Hobbit
ایدهپردازی از آغاز تا انجام؛
مساله مهم همین است که بسیاری از ایدهپردازان، ایده اولیهای خام و گاهی اوقات مضحک دارند، اما هنر اصلی ساخته و پرداخته کردن این انگاره است. یا به اصطلاح، غبار روبی کردن از این ایده؛ مانند مصاحبهای از اصغر فرهادی که در این مصاحبه این کارگردان برندهی اسکار اشاره میکند: یکبار یکی از دوستانش خبر از آلزایمر گرفتنِ پدر یکی از آشنایان میدهد و همین آلزایمرِ پدر خانواده و معضلاتی که خانواده با آن درگیر میشود؛ تبدیل میشود به ایدهپردازی اصلی برای فیلم جدایی نادر از سیمین. فرهادی گفت؛
آلزایمرِ آن پدر، دکمه ای بود که من برایش یک کت دوختم!
اساساً، انسان نمیتواند در خلأ فکر کند و حتما نیاز دارد که در محدودیت قرار بگیرد. محدودیت به این معنا که مرزهای ایده اصلی واضح و مشخص باشند و تا حدی معلوم باشد که زمینه کلی ایدهپردازی چیست.
پس توصیهای که میتوان به عزیزان مشغول در ایدهپردازی ارائه کرد، اینست که در وهله اول خود را محدود کنید. کلیتی خام را در نظر بگیرید و خود را مقید به حرکت در همان چارچوب کنید و در وهله دوم سعی کنید تا جای ممکن آنرا صیقل دهید. حتی گاهی ممکن است، ساختِ نهایی، به طور کلی با انگاره اولیه متفاوت باشد و این نشان دهنده تلاشی است که برای کار خود انجام دادهاید.