رنگ در تبلیغات چگونه مخاطب را به مشتری بدل میکند؟
هر سال اواسط زمستان، بحث درباره تأثیر رنگ در تبلیغات و رنگ سال در ایران شروع میشود. اما تأثیر رنگ در تبلیغات چیست و این همه های و هوی برای کشف بهترین رنگ در تبلیغات از کجا نشأت گرفته است؟ و چطور میتوان از رنگ در تبلیغات به بهترین نحو ممکن استفاده کرد؟
رنگ در تبلیغات از کجا آمده است؟
ماجرا به دهه 50 میلادی بازمیگردد. زمانی که شرکت پنتون Pantone به عنوان یک شرکت تبلیغاتی چاپی شروع به فعالیت کرد. البته در آن زمان نامش پنتون نبود و به نام دو برادر تاسیس کننده شرکت که مروین و جسی لوین نام داشتند، مشغول به فعالیت بود. در سال 1956 برادران لوین، لارنس هربرت که به تازگی از دانشگاه هوفسترا فارغ التحصیل شده بود را استخدام کردند. هربرت از آموختههای خود در علم شیمی استفاده کرد تا انبار رنگدانههای شرکت را دستهبندی کند و سیستم یکپارچه ای از رنگ های مختلف بسازد. و در نهایت در سال 1962 توانست شرکت را از برادران لوین خریداری کند.
هربرت شرکت را تبدیل به یک مرجع رنگشناسی برای دیگر شرکتها کرد و تبدیل به برندی در حوزه رنگ و چاپ شد. نام شرکت هم به معنای «تمامی رنگها» میباشد. هربرت برای هر رنگ عدد خاصی را اختصاص داد تا تشخیص رنگها آسانتر باشد. حتما در کارهای کامپیوتری خود،زمانی که مشغول ویرایش عکس یا چیزی شبیه به آن باشید، با بخشی که مربوط به رنگها میشود مواجه شدهاید، که سه رنگ مختلف بین بازه 1 تا 255 میتوانند در ترکیب با هم میلیونها رنگ را تشکیل دهند. این کدگذاریها به نوعی همان کاری است که هربرت انجام داد.
رنگ در تبلیغات و هزارهی سوم؛
اما در سال 2000 با ورود به هزاره جدید، شرکت پنتون دست به اقدامی مبتکرانه زد که پتانسیل بالقوهای برای درآمدزایی برایش فراهم آورد. پنتون تصمیم گرفت هر سال رنگ به خصوصی را به عنوان رنگ سال انتخاب کند تا شرکتها و تولیدیهای مختلف بتوانند از آن برای محصولات خود استفاده کنند. در واقع نوعی مُد سال انتخاب کرد. فارغ از اینکه انتخاب این رنگ طی چه پروسه و سیستمی انجام میشود، نفوذ کمپانیهای بزرگ با پولهای کلان و لابی آنها، بی تردید تاثیرگذار تر از هر پروسه اعلام شدهای هستند. در این لابیگری، پول های کلان قابلیت جابهجایی خواهند داشت.
مثلا فرض کنید، شرکت لویی ویتان، امسال دپو سنگینی از رنگ بخصوصی روی دستش مانده باشد. مثلا مواد رنگی و لباسهایی به رنگ نارنجی به تعداد زیاد در انبارش بدون مشتری مانده باشند. مبلغی حدود چند میلیون دلار بین پنتون و لویی ویتان مبادله خواهد شد و رنگ سال نارنجی اعلام خواهد شد! در نتیجه برای یافتن فلسفه پشت انتخاب رنگ سال، خیلی به دنبال حرف های رویایی و فلسفی نباشید. بازار محل سودآوریست. هر عملی که در بازار رخ میدهد باید سود داشته باشد. سود، کد اصلی نهاد بازار است. و لفاظیهایی از این قبیل که، رنگ سال با توجه به اتفاقات سال گذشته و یا روحیات مردم در سال جدید و یا پیشبینیهای عجیب و غریب از سال آینده، انتخاب میشود را یکسره به دور بریزید. اعلام یک رنگ به عنوان رنگ سال، حتی میتواند برای شرکت های نوپا هم سودآور باشد. حتما لازم نیست که شرکتی محصولات فروش نرفته داشته باشد. اگر رنگ امسال بنفش انتخاب شده است، بسیاری از شرکت های تولید البسه خواهند بود که بدون نام و نشان خاصی تنها به تولید البسه بنفش بپردازند و با تبلیغات موثر بتوانند سهم بزرگی از بازار را بربایند.
رنگ در تبلیغات و انتخابهای متعدد تبلیغاتچی؛
در تصویر زیر رنگهایی که از سال 2000 تا به حال به عنوان رنگ سال انتخاب شدهاند را مشاهده میکنید.
اما چطور میتوانیم از رنگ هر سال در بازاریابی و فروش خود بهره بگیریم؟ آنچه که پیداست اینست که اکثریت سهمبری از پدیدهای به نام رنگ سال، در اختیار تولیدیهای البسه است. سهم بسیار کوچکی هم میتواند به دیگر محصولات اختصاص یابد. که لزوما باید محصولاتی کوتاه عمر باشند که حداکثر تا پایان سال قابل خرید و استفاده باشند. فرضا یک شرکت اتوموبیل سازی نمیتواند مانور چندانی روی چنین قضیهای بدهد. مگر اینکه در نمایشگاه های خود، اتوموبیل مدل و نمونه را به رنگی نزدیک رنگ سال به نمایش بگذارد. یا یک سری تولید محدود به اصطلاح limited edition را با آن رنگ به خصوص تولید و عرضه کند. زیرا در نهایت بالای 90% رنگهای خریداری شده از صنعت اتوموبیلسازی از طیف سیاه و سفید است. رنگهایی مثل سفید (چه صدفی چه شیری و چه یخچالی)، مشکی و نقرهای و سربی و طوسی. پس رنگ سال نمیتواند در هر صنعتی کاربرد داشته باشد. در موارد دیگری هم که برند یک محصول رنگ خاصی دارد و یا محصولاتش با توجه به محتوای آنها رنگ خاصی را در بستهبندی استفاده میکنند، قادر به ورود به این حوزه نخواهد بود. مُدگرایی برای خیلی از صنایع و تولیدی ها میتواند ضررآفرین باشد، به استثنای تولیدیهای البسه.
رنگ در تبلیغات و بازارهای متنوع فروش؛
اگر در صنعت لباس و پوشاک هستید که با خیال راحت به تولید محصولات با رنگ سال بپردازید. اما اگر برندی دارید که یک رنگ بخصوص را به عنوان رنگ سازمانی خود انتخاب کرده و تولید کالاهایی که رنگ دیگری دارند به مشتری های وفادار شما ضربه میزند، بدون ذرهای تشکیک، از پرداختن به رنگ سال بپرهیزید.
اما اگر در بیزنسی مشغول هستید که فاقد رنگ سازمانی است یا بخش بزرگی از فعالیتش خدماتی است، میتوانید از رنگ سال استفاده کنید. مثلا، یک کافه دار میتواند هر سال، محیط کافه خود را به رنگ سال دراورد و این قضیه خللی در فعالیتش ایجاد نخواهد کرد. البته اگر کافهای باشد که دکور منحصر به فردی دارد و مشتریانش وفادار به آن دکور خاص هستند و اساساً برای قرار گرفتن در آن دکور خاص به کافه مراجعه میکنند، رفتن به سمت رنگ سال ممکن است به نابودی یک کسبوکار منجر شود.
حتی یک سری کسبوکارها میتوانند به طور موسمی و مناسبتی از رنگ سال بهره بگیرند. مثلا در یک ماه ابتدای سال، محصولات خود را در بستهبندی آن رنگ ارائه دهند یا دکور مغازه خود را با تعداد اندکی از اشیایی که به رنگ سال هستند بیارایند. اما ساختار کلی کسبوکار خود را نباید تغییر دهند.
مشاهده میکنید که رنگ سال ، شمشیر دو لبه است. میتواند به شدت پولساز و یا ضررآفرین باشد. لازم نیست مثالهای فراوان و توضیحات فراوان در این خصوص ارائه کرد. همین چند مثال کافی است، تا نوع کسبوکار خود را در ذهن خود، بین یکی از این دو حالت دستهبندی کنید. آیا رفتن به سمت رنگ سال و مدگرایی به نفع شما خواهد بود یا به ضرر شما؟