طراحی پوستر تبلیغاتی و یادبود دکتر مصدق؛
طراحی پوستر تبلیغاتی از چهرههای سیاسی سنتی قدیمی در عرصهی تبلیغات محسوب میشود. مجمد مصدق یکی از سوژههای قابل توجه برای طراحی پوستر تبلیغاتی به حساب میآید. محمد مصدق، زاده محله سنگلج تهران و از خاندان مستوفی الممالکین و از نوادگان میرزا محسن آشتیانی بود. مصدق یک قاجاری اصیل بود و از خانواده اشراف. اما هیچوقت همانند اشراف زندگی نکرد. در سلوک و سیاست، نقطه مقابل احمد قوام السلطنه بود. قوام هم قجری اصیل بود. قوام اهل بریز و بپاش، و تجملات، و زرق و برق بود، مصدق نه. مصدق ساده میزیست و به حد نیاز اکتفا میکرد. اما ساده زیستیِ مصدق از روی عوام فریبی نبود. ذاتاً علاقهای به تجملات نداشت.
طراحی پوستر تبلیغاتی و زندگینامهی سوژهی سیاسی؛
در سیاست هم این دو نقطه مقابل هم بودند. قوام به موازنه مثبت اعتقاد داشت و مصدق به موازنه منفی. قوام معتقد بود باید برای اینکه در صلح با قدرت های غربی بمانیم بایستی که به هر کدام امتیازاتی اعطا کنیم. اما مصدق در قولی مشهور گفته بود که این نوع سیاست مانند اینست که، اگر دست راستمان را قطع کردند، برای ایجاد موازنه دست چپمان را هم برای قطع کردن در اختیار بگذاریم! مصدق معتقد بود اساساً نباید به هیچ طرفی سهمی داده شود تا طرف های دیگر سهم خواهی کنند. قوام حتی تا آنجا پیش رفته بود که میخواست در راستای همان سیاست موازنه مثبت، بعد از اعطای شمال و جنوب کشور به شوروی و انگلستان، بلوچستان را هم به امریکا بدهد!
مصدق 8 دوره نماینده مجلس بود که در دو دور آخر، نخست وزیری را تجربه کرد. اما مصدق نخست وزیری بله قربان گو نبود. سرکش بود و عصیانگر. در دوره نخست وزیری خویش، تا آنجا پیش رفت که برای خاندان سلطنتی مقرری تعیین کرد و از نظر اقتصادی دست و پای دربار را بست. میخواست ارتش را از انحصار شاه خارج کند، زمانی که میخواست ارتش را از شاه بگیرد، شاه با اعتراض گفته بود که : یکباره بفرمایید چمدانم را ببندم و بروم! . اما در نهایت مصدق ارتش را هم گرفت. حتی در روزهای پیش از کودتا، به فکر برکناری کامل شاه و برپایی جمهوری هم افتاده بود.
اگر بخواهیم وزن مصدق در تاریخ ایران را مشخص کنیم، نیم نگاهی به اطرافیان و اعضای کابینه اش نشان میدهد، که چه بزرگمردانی اطراف مصدق و تفکرش گرد آمده بودند. افرادی چون حسین فاطمی، غلامحسین صدیقی، کریم سنجابی، محمود حسابی، علی شایگان و …
اما آنچه که مصدق را با آن میشناسند، مساله نفت است. نفت ایران سالها بود که ذیل قرارداد های شبه استعماری مانند دارسی و 1919 در چنگ استعمار پیر بود و استخراج و بهره برداری از آن، تقریبا به طور کامل در دست انگلیس ها بود. حتی شوروی هم در آن سالها برای نفت شمال ایران دندان تیز کرده بود و هرازگاهی برای کسب امتیاز از ایران به مذاکره یا تهدید روی می آورد. ماجرای فرقه دموکرات آذربایجان و الحاقش به شوروی هم در راستای همین سهم طلبی روسها بود.
طراحی پوستر تبلیغاتی و ترسیم چهرههای کاریزماتیک؛
علیایحال، در چنین وضعی، مصدق با اندیشه ای ملی، خواهان آزادسازی نفت ایران بود. میخواست کنترل کامل نفت در ید دولت ایران و به نفع مردم ایران باشد. قضیه نفت تا حد زیادی قضیهای حیثیتی بود.
قانون ملی شدن صنعت نفت در 17 اسفند توسط کمیسیون نفت به مجلس تقدیم شد و پس از چند مرحله بحث و فیلتر در نهایت، در 29 اسفند سال 29، لایحه ملی شدن صنعت نفت از فیلتر مجلس سنا هم عبور کرد و سومین مهر تایید حکومتی بر آن زده شد.
چند ماه بعد، قانون نفت، در سواحل جنوبی کشور به سر منزل مقصود رسید. پرچم های انگلستان از فراز دکل های شرکت نفت پایین کشیده شد و پرچم ایران برافراشته شد …
انگلستان نمیتوانست چنین وضعی را تحمل کند. ترومن یکبار گفته بود که دلیل پافشاری چرچیل بر نفت ایران به این دلیل است که ایران آخرین سنگر استعمار انگلستان در شرق بود و به نوعی با از دست رفتن ایران، بساط استعمار انگلستان از دنیا چیده میشد. ناوهای انگلیسی وارد آبهای خلیج فارس شدند و اخطار دادند که هر نفتکشی که از این منطقه عبور کند را به توپ خواهند بست، و نفت آن را مصادره خواهند کرد.
انگلستان به شورای امنیت شکایت کرد و ایران محکوم شد. محکوم به تهدید امنیت بین المللی. مصدق در جلسه شورای امنیت پاسخ جانانه ای داد. گفت، اگر کشتی های ما در رودخانه تیمز لندن بودند، بله! ما امنیت بین المللی را به خطر انداخته بودیم!! این ناوهای شمایند که در سواحل ما جولان میدهند!
مصدق مستقیما با انگلستان رو در رو شده بود. قراردادها را یکطرفه لغو کرده بود. انگلستان به شورای امنیت سازمان ملل و سپس به دادگاه لاهه شکایت برده بود. مصدق در مقام رئیس هیئت مذاکره کنندگان، در دادگاه های بین المللی شرکت میکرد و با غیرتی مثال زدنی برای احقاقِ حقوقِ حقهِ ملت ایران تلاش میکرد. تا جایی که در جلسه ای به خاطر فریادها و عصبانیت بیش از حدش، از حال میرود.
سرانجام با روی کار آمدن آیزنهاور در امریکا، تصمیم به برکناری مصدق گرفته میشود. عوامل داخلی هم دخیل کودتا بودند اما برای اینکه میزان تاثیر و نفوذ امریکا برای پیشبرد کودتا مشخص شود کافیست به اخطاری که هندرسون، سفیر وقت امریکا، چند شب قبل از کودتا به شاه میدهد اشاره کنیم. شاه تمایل چندانی برای برکناری خشن مصدق نداشت. هندرسون به شاه میگوید که یا با ما در کودتا همراهی میکنید یا حمایت های امریکا و انگلستان را از شما دریغ خواهیم کرد. معنای این حرف از طرف هندرسون این بود که اگر شاه همراهی نکند، خود او را برکنار خواهند کرد!
و بالاخره، 28 مرداد سال 32، کودتا…
پایانِ مصدق، پایانی تراژیک بود. دو سال بعد از ملی شدن، کودتا. تبعید. و در کمتر از چندماه، قرارداد کنسرسیوم.
تمامی امتیازاتی که مصدق گرفته بود، از دست رفت…
مصدق به روستای احمد آباد تبعید شد و 13 سال بعد در تبعید فوت کرد.
حکومت پهلوی برگزاری مراسم برای مصدق را ممنوع اعلام کرد.
شفیعی کدکنی مرثیه درخت را برای مصدق سرود. شاه بیت این مرثیه:
ای آیت خجسته ی در خویش زیستن،
بالیدن و شکفتن،
در خویش بارور شدن از خویش،
در خاک خویش ریشه دواندن
ما را
حتی امان گریه ندادند
ماجرای سرودن این شعر و اینکه چه شد که کدکنی به فکر سرودن این مرثیه افتاد، داستانیست جالب در نوع خود، که میتوانید از اینجا به آن مراجعه کنید.
متفکرین و روشنفکران و هنرمندان بسیاری تا به حال برای مصدق آثاری به جا گذاشته اند که اشاره به حتی مهمترین آنها لیست بلندبالایی میطلبد.
مصدق به عنوان یک اسطوره ملی در تاریخ و حافظه ایرانیان ثبت شده و هنوز که هنوز است برایش میسرایند و مینویسند.
طراحی پوستر تبلیغاتی و تجربهی طراحی پوستر مصدق؛
اما برای کارهایی که درقالب پوستر و طرح گرافیکی برای مصدق ساخته شده چند مورد را برگزیدیم تا الِمانهای موجود در آنها را مورد بررسی قرار دهیم. متاسفانه با وجود هزاران برگ نوشته برای مصدق، آثار تصویری و گرافیکی در مورد وی، انگشت شمارند و برای طراحی پوستر تبلیغاتی در این زمینه کمکاری شده است.
طراحی پوستر تبلیغاتی اول مربوط به تئاتری است که در مرداد سال 95 اجرا شد. طراحی پوستر تبلیغاتی این نمونه بسیار ساده است و تنها کاری که شده قرار دادن پرچم ایران روی صورت دکترمصدق بوده. البته پرچم، بالنسبه، خوب جاگذاری شده. قسمت سفید پرچم روی چشمان مصدق افتاده که به نوعی چشمان وی را برجسته میکند و نگاه غمگینش را نشان میدهد. همانطور که گفته شد ماجرای مصدق تراژدی بود و این تراژدی در چشمان مصدق در عکسی که انتخاب شده به خوبی نمایش داده شده. از طرف دیگر، قرار گرفتن بخش سبز پرچم در بالای سرش و قسمت قرمز آن در پایین نشان دهنده ضرب المثل کهن ایرانیست: زبان سرخ، سر سبز را میدهد بر باد! حقیقتاً هم سرنوشت مصدق تا حدی اینگونه بوده. زبان بُرای وی و قدرت کلام و توانایی اش در اقناع مخاطب و در نهایت درگیری هایی که با خاندان سلطنتی و انگلستان به وجود آورد، سر سبزش را داد بر باد!
طراحی پوستر تبلیغاتی دوم که طراحی هادی حیدری است، نیمرخ مصدق را در حال نگاه به دکل نفتی که در دست گرفته نشان میدهد. این نوع از نگه داشتنِ چیزی در دست، معمولا زمانی استفاده میشود که فرد دستاورد خویش را در دست گرفته باشد. حتما مشاهده کردهاید عکسها یا طراحیهایی که فردی نهالی را در کف دست خویش به این حالت نگه داشته است. مفهوم کاریکاتور با واقعیت همخوانی دارد. نفت دستاورد مصدق بوده است. نفت، نهالی بود که مصدق کاشت و نسل های بعد آن را درو کردند. همچنین روشن بودنِ مشعلِ آن،در ذهن، شمع یا چراغ را تداعی میکند. و انعکاس نورِ آن روی صورت مصدق، حاکی از نوری است که بر چهره ایران تابیده شده. تاکید کاریکاتور روی بینی مصدق هم جالب توجه است. بینی مصدق واقعا یک بینی ایرانی بود!
طراحی پوستر تبلیغاتی سوم، تصویر جلد مجله تایم در سال 1952 است که دکترمصدق را به عنوان مردِ سال انتخاب کرده بود. عکس و جمله آن حقیقتاً شاهکار است. در پس زمینه عکس، نقشه خاورمیانه را میبینیم که دکل های نفتی در جای جای آن برافراشته اند. و دو مشت گره کرده به نشانه انقلاب و استقلال از ایران و مصر بیرون زده اند. مشت مصری حکایت از انقلاب مصر و براندازی حکومت پادشاهی ملک فاروق که توسط انگلستان حمایت میشده، دارد. درواقع حرکت مصر هم مانند ایران، رنگ و بوی ضد استعماری و استقلال طلبانه داشته. همانطور که جمال عبدالناصر گفته بود: من شاگرد مکتب ضداستعماری مصدقم و از مکتب او درس آموختهام.
از طرف دیگر، جمله ای که پایین پوستر نوشته شده، این است: He oiled the wheels of chaos
به این معنی که : او چرخ های آشوب را روغن کاری کرد.
واژه oil در انگلیسی هم به معنای نفت است و هم روغن و همچنین به شکل فعل، به معنای روغن کاری کردن. درواقع حرکت های استقلال طلبانه مصدق از نظر تایم، هموار کردن و راه انداختن چرخ های آشوب و هرج و مرج در خاورمیانه بوده
طراحی پوستر تبلیغاتی و تجربهی شرکت تبلیغاتی ویرا ورنا؛
و در آخر میرسیم به طراحی پوستر تبلیغاتی شرکت تبلیغاتی ویراورنا ؛ در این پوستر نیمرخ مصدق در سایه مشکی آورده شده که این تیرگی و مشخص نبودن چهره، وجههای نمادین و تاریخی به شخصیت مصدق داده. همچنین حالتی از گرافیتی خیابانی که عموما مظهر چهره های کاریزماتیک و سیاسی است به آن داده که شاید یادآور روزهای پر التهاب تیرماه 1331 و قیام 30 تیر باشد. از طرف دیگر، قسمت تحتانی چهره مصدق تبدیل به نفت شده و شُره کرده که همبستگی بین این چهره و دستاورد بزرگ تاریخی آن را نشان میدهد. تایپوگرافی مصدق هم ویژگی دیگر آن است که در نوع خود منحصر به فرد بوده و در بین کارهایی که تا به حال در مورد مصدق صورت گرفته، هنر خطاطی مغفول بوده. در مورد شعار هم، جنبه ای دوپهلو دارد که از یک سو حاکی از ماندگاری نام مصدق و از سوی دیگر کنایهای از این دارد که تنها نامی از آن باقی مانده است و تفکر و سلوک وی فراموش شده است. رنگ سرخِ نوشته هم هماهنگی با شهادتِ ایدئولوژی و مسیر مصدق دارد.